خدا دارای اسماء ذاتیه و اسماء فعلیه است. اسماء ذاتیه مثل علم و قدرت و حیات هم عین هم هستند هم عین ذات. اما در مقام فعل اولین اسمی که از خدا به ظهور رسیده همان صادر اول است که مصداق صادر اول حقیقت محمدیه است. به صادر اول فیض منبسط یا نفس رحمانی هم میگویند. اولیت صدور در صادر اول وجودی است یعنی تشکیک در ظهور وجود دارد که همان ماهیت است و شدیدترین ظهور که بالاتر از آن چیزی نیست و مسلما باید بی نهایت باشد صادر اول است‌ پس صادر اول ماهیت ندارد چون در تعریف ماهیت گفته شده نحوه و حد وجود (ظهور) است و صادر اول فاقد آن است درنتیجه نسبت به ترکیب ماهوی بساطت دارد البته این بساطت که در نتیجه بی نهایت بودن شدت ظهور اوست در مرتبه ظهور و تجلی است و در طول توحید و ذات غیب الغیوب است نه در عرض و مقابل آن و بساطت و بی نهایت بودن صادر اول من جمیع الجهات و مطلق نیست مثل ذات غیب الغیوب بلکه نسبی است. در بین جواهر فلسفی عقل که هم ذاتا مجرد از ماده است هم فعلا صادر اول است طبق روایت معصوم که میفرماید: (اول ما خلق الله العقل) صادر اول دوچهره دارد چهره بطون که به سمت احدیت است و چهره ظهور که به سمت واحدیت است. صادر اول قدیم بالعرض است یعنی هم اکنون هم چیزی با ذات خدا نیست و خدا تنهاست چون قدم ذاتی دارد (کان الله و لم یکن معه شیئا) اما تا خدا بوده ظهوراتش هم بوده و ذات بدون ظهورات فرض ندارد لذا تا خدا بوده و هست صادر اول هم هست و خواهد بود پس صادر اول حدوث زمانی ندارد اما حدوث ذاتی دارد. محال است از وجود نامحدود موجود محدود صادر شود در نتیجه صادر اول ماهیت ندارد و در مرتبه ظهور بی نهایت نسبی است یعنی حد صادر اول همان است که ذاتش عین ربط محض است پس صادر اول حد ماهوی ندارد اما حد امکانی دارد. حقیقت محمدیه یا صادر اول ادامه توحید است و راه توحید از ولایت میگذرد و فرض ندارد فیضی از فیوضات حق به مخلوقی برسد و صادر اول واسطه فیض نباشد چون مخلوقات مادون صادر اول لایق دریافت مسقیم فیض از حق تعالی نیستند و این نقص از قابل است نه فاعل و وجود صادر اول در وساطت دریافت فیض ضرورت دارد. خداوند مثل ندارد چون خودش هم میفرماید: (لیس کمثله شیء) اما مثال و آیت دارد که صادر اول بزرگترین آیت حق است. عوالم هستی برای انسان کامل همانند بدن برای نفس است چون انسان کامل قلب عالم امکان است و ظهور این حقیقت تصرف انسان کامل در ماده کائنات است به طرق اعجاز یا کرامت.